مولفه های عشق و رضایت زناشویی در انواع سبکهای دلبستگی با توجه به نقش جنسیت

فلور رضایی کارگر[1]، مریم علاقه بند[2]، بیتا آجیل چی[3]

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی مولفه های عشق ورزی و رضایتمندی زناشویی در سه نوع سبکهای دلبستگی با در نظر گرفتن عامل جنسیت بود. بدین منظور یک پژوهش توصیفی از نوع مقطعی- مقایسه ای تعداد 120 نفر از افراد متاهل (60 زوج)  ساکن در شهر یزد به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده و به پرسشنامه های سبکهای دلبستگی بزرگسالان کالینز و رید (1996) ، مولفه های عشق اشترنبرگ(1997) ورضایتمندی زناشویی انریچ )1999) پاسخ دادند.

تحلیل واریانس دو طرفه چند متغیری نشان داد که سبک دلبستگی ایمن به طور معناداری در سطح 05/0P< در مولفه صمیمیت از  سبک دلبستگی اضطرابی و در مولفه شور و اشتیاق از سبک دلبستگی اجتنابی بالاتر بود. دو جنس در هیچ یک از متغیرهای صمیمت، شور، تعهد و رضایت زناشویی تفاوت معناداری در سطح 05/0P< با یکدیگر نداشتند. علاوه بر این در سبک دلبستگی ایمن و اضطرابی در تمامی مولفه های صمیمت، شور و تعهد مردها به طور مععناداری نمره بالاتری از زنها به دست آوردند و در سبک دلبستگی اجتنابی مردها فقط در مولفه صمیمیت نمره بالاتر از زنها کسب کردند (در سطح 05/0P<).

کلید واژه ها: سبک دابستگی، مولفه های عشق ورزی،‌رضایت زناشویی، جنسیت.

مقدمه

سنگ بناي خانواده، ازدواج است . ازدواج، نيازمند همكاري، همدلي، وحدت، علاقه، مهرباني بردباري و مسووليت پذيري است. با شروع ازدواج و ايجاد رابطه ي زناشويي، رضايت زناشويي به متغيري مهم در رابطه با كيفيت ازدواج بدل مي شود.. رضايت زناشويي احساس عيني از خشنود ي رضايت و لذت تجربه شده ي زن و مرد با توجه به تمام جنبه هاي رابطه ي زناشويي است . رضايت زناشويي به عنوان يكي از مهمترين مولفه هاي ثبات عاطفي زوجين  به حساب مي آيد( فيشر و مك نالتی[4] ، 2008).

طبق تعریف ارائه شده توسط وینچ[5] (1974؛ به نقل از حسین خانزاده و نیازی،2011)، رضایتمندی زناشویی همخوانی  بین وضعیت موجود و وضعیت مورد انتظار است. بدین ترتیب، رضایت زناشویی فقط زمانی به دست می آید که وضعیت جاری فرد در روابط زناشویی با آنچه که او توقع دارد مطابقت داشته باشد.

محققان به هنگام مطالعه رضایت زناشویی در طول ازدواج دریافتند که رضایت زناشویی یک مسیر U شکل را طی می کند، بدین صورت که در طی مراحل اولیه ازدواج، رضایت زناشویی افزایش می یابد و در طول 10 تا 20 سال آینده رو به کاهش می رود، و پس ازاین که فرزندان خانه را  ترک می کنند، زوجین مجال بیشتری برای تقویت رابطه خود داشته و رضایت زناشویی مجددا افزایش می یابد.البته پاسخ های محکمی در رابطه با این تغییر ارائه نشده است. به نظر می رسد که این کاهش میزان رضایت زناشویی با افزایش استرس در اواسط دوران زناشویی مرتبط است (هابر، ناوارو، ومیل،و مام[6]، 2010).

از جمله عوامل تاثیر گذار بر رضایت زناشویی، تجارب اولیه فرد با والدین و نوع رابطه عاطفی او با آنهایا به عبارتی نوع دلبستگی است. مطالعاتی در خصوص چگونگی تاثیرگذاری تجارب اولیه فرد در دوران کودکی بر روابط وی در بزرگسالی صورت پذیرفته است (سیمپسون ،‌ربولز و نلیگان[7]، 1998).

در خلال سه دهه گذشته نظریه دلبستگی یکی از با نفوذ ترین نظریه های رشد هیجانی- اجتماعی در روانشناسی مدرن بوده و عامل محرک انجام حجم عظیمی از تحقیقات در زمینه های روانشناسی تحولی، بالینی  و اجتماعی به شمار می رود (مه یر و پیلکونیز[8]، 2001). این موضوع نشان می دهد که رفتارهای دلبستگی، یک مولفه مهم رفتاری مورد نیاز برای زندگی انسان بوده، و تجارب اولیه زندگی نقش تعیین کننده ای در بروز و سازمان دهی رفتارهای مبتنی بر امنیت دارند (پوزاد،‌ جاکوبز، کاربونل، آلزاته، بیوستمانته و آرناز[9]، 1999).

نظریه دلبستگی بالبی (1969، 1980) مبتنی بر این امر است که پیوندهای نخستین بین کودک و مراقب (مادر) در قالب مدلهای ذهنی درونسازی می شوند، به گستره وسیع روابط بین شخصی کودک در آینده تعمیم می یابند و الگوی این روابط، یعنی سبکهای دلبستگی، در طول زندگی نسبتا پایدار می مانند (برترتون[10]، 1991؛ مین، کاپلان و کسیدی[11]، 1985؛ وست و شلدن- کلر[12]، 1994). در فرایند شکل گیری این روابط، والدین پایگاهی ایمن برای کودک فراهم می آورند که بر اساس آن تجربه ها سازماندهی می شوند و با درماندگیها مقابله می شود. بر اساس این نظریه، سبکهای دلبستگی می توانند امن، ناامن-دوسوگرا، یا نا امن- اجتنابی باشند و رشد کودک و توانایی برقراری ارتباط در طول زندگی را تحت تاثیر قرار دهند. در واقع این سه سبک در بزرگسالی نیز مورد تائید قرار گرفته اند (هازان و شیور[13]، 1987). 

پیش بینی های بالبی[14] در خصوص پیامدهای طولانی مدت دلبستگی نخستین، نه تنها دراظهارات شخصی بزرگسالان، بلکه در رفتارهای اجتماعی آنها و اظهارات دوستانشان درباره آنها نیز منعکس می شود. جوانی که دلبستگی ایمن دارد، در مقایسه با همسالان ناایمن خود، فردی شایسته، مهربان، بشاش و اهل دوستی است (فینی[15]، 1995؛ هیل، یانگ و نورد[16]، 2001).

 تداوم الگوهای دلبستگی و تاثیر آن بر روابط بین فردی افراد در آینده و بزرگسالی به پژو هشهای متعددی منجر شد که از آن میان می توان به پژو هش شارف و بارتولومیو[17]( 1994) درباره ثبات و اعتبار الگوی درونی دلبستگی بزرگسال که به وسیله مقیاس پیوسته و رتبه ای با سه روش خود گزاررش دهی، مصاحبه نیمه ساختار یافته و گزارش همسران بررسی شد و ثبات متوسطی را نشان داد، اشاره کرد.  بکویت[18] و همکاران (1999) و ونیفیلد[19] و همکاران (2000) نیز بیان داشتند که الگوهای دلبستگی افراد، در صورتی که واقعه مهمی مانند طلاق یا از دست دادن والدین رخ ندهد، ثابت باقی می مانند( استینبرگ[20]، 2002).

نظریه دلبستگی پس از ارئه توسط بالبی،علاوه بر این که به وسیله برخی از پژو هشگران جهت بررسی هر گونه روابط بین فردی نزدیک و صمیمی مانند روابط عاشقانه بزرگسالان به کار گرفته شد ( کرک پاتریک[21]، 1999).  بررسی های صورت گرفته در مورد ویژگی های افراد متعلق به سبک های مختلف دلبستگی و تاثیر آن در روابط با دیگران از جمله ازدواج و رابطه با همسر موید آن است که دو شاخص ترس از طرد شدن و احساس آسودگی در روابط، عناصر مهم رفتار دلبستگی در ازدواج هستند به طوری که احساس آسودگی در روابط و فقدان ترس از طرد شدن نشان دهنده دلیستگی ایمن است.  افراد دو سو گرا معمولا در روابط خود ترس از طرد شدن دارند و افراد اجتنابی در روابط صمیمانه خود احساس آسودگی و راحتی نمی کنند (رابین و اولین[22]، 1998).

معمولا بزرگسالان ایمن، همسرانی را انتخاب می کنند که تاریخچه دلبستگی ایمن داشته اند،و به همین دلیل راه حلهای آنها برای عدم توافقها سودمندتر بوده و روابط و زندگی زناشویی آنها رضایت بخش تر و پایدار تر بوده (فینی[23]، 1995؛ هیل، یانگ و نورد[24]، 2001) و احساس عشق بیشتری نسبت به یکدیگر دارند.

در همین رابطه شاکر، همتی و پور رحیمی (2010) دریافتند که سطح سازگاری زناشویی در سبک دلبستگی اضطرابی از دوسبک دیگر بیشتر و در سبک دلبستگی اجتنابی از دو سبک دیگر کمتر است. سطح سازگاری زناشویی در افراد با سبک دلبستگی ایمن بین این  دو سطح  قرار دارد.

آلتون، و ترزی[25] (2010) نیز نتیجه گرفتند که رابطه منفی بین سبک دلبستگی ایمن و نشانه های افسردگی وجود دارد که توسط رضایتمندی از رابطه میانجی گری می شود. همچنین مراقبت از رابطه نیز ارتباط مثبت بین سبک دلبستگی دوسوگرا و نشانه های افسردگی را میانجی گری می کند. سبک دلبستگی اجتنابی رابطه مستقیم و قوی با افسردگی دارد. همچنین اوزمن و آتیک[26] (2010)  در مطالعه خود به این نتایج دست یافتند که  سبک دلبستگی اجتنابی و جنسیت پیش بینی کننده سازگاری زناشویی هستند. به طوری که سبک های دلبستگی  ایمن و دوسوگرا بیشتر از سبک اجتنابی، و همچنین مردها بیشتر از زنها سازگاری در زناشویی از خود نشان می دهند. به نظر می رسد زنهای دارای سبک دلبستگی اجتنابی، نارضایتی از زناشویی را تجربه می کنند. اوتو[27] (2011) نیز در پژوهش خود نشان داد که سبک دلبستگی ایمن به طور مثبت و سبک دلبستگی ناایمن به شکل منفی رضایت زناشویی را پیش بین می کنند . بین زنان و مردان از لحاظ رضایتمندی زناشویی تفاوتی وجود نداشت اما اثر تعامل جنسیت و سبک دلبستگی در پیش بینی رضایتمندی زناشویی معنادار بود. این موضوع نشان می دهد که جنسیت مقداری تاثیر پنهان بر رضایتمندی زناشویی دارد و نه سبک دلبستگی و نه جنسیت هیچکدام یک اثر مستقل ساده بر رضایتمندی زناشویی ندارند.

پژو هشهای بشارت (1380)؛  بشارت، شریفی وایروانی (1380)؛ ؛ اصغری نژاد و دانش (1384) نیز همگی بیانگر این مطلب هستند که افراد با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی کمتر، مشکلات بین شخصی کمتر و سطح شادکامی بیشتری نسبت به افراد واجد سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا برخوردار هستند. رجایی، نیری و صداقتی (1386) نیز در بررسی رابطه سبکهای مختلف دلبستگی و رضایتمندی زناشویی به یک  همبستگی مثبت معنادار بین رضایتمندی زناشویی و سبک دلبستگی ایمن و یک همبستگی منفی معنادار بین رضایتمندی زناشویی و سبکهای دلبستگی اجتنابی و دو سوگرا دست یافتند. بین زنان و مردان از نظر رضایتمندی زناشویی تفاوتی وجود نداشت. عیدی و خانجانی (1385) در پژو هش خود در یافتند که بین سبک های مختلف دلبستگی از لحاظ میزان رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد. افراد ایمن چه مرد و چه زن، رضایت زناشویی بالاتری نسبت به سبک های دیگر دارند و در زوجهایی که هردو سبک دلبستگی ایمن دارند، رضایت زناشویی بالاتر از زوجهایی است که یکی یا هر دوی آنها ناایمن (اجتنابی یا دوسوگرا) هستند. همچنین زمانی که سبک دلبستگی زن و شوهر متجانس است، یعنی هر دو ایمن، یا هر دو اجتنابی یا هر دو دوسو گرا هستند، رضایت زناشویی آنها بالاتر از زوج هایی است که سبک دلبستگی نامتجانس دارند. پایین ترین رضایت زناشویی مربوط به زوجهایی بود که یکی از آنها سبک دلبستگی اجتنابی و دیگری سبک دلبستگی دو سو گرا داشت. در کل، مردان نسبت به زنان رضایت زناشویی بالاتری داشتند.

عامل مهم بعدی که امروزه مورد توجه بسیاری ازتحقیقات حیطه زناشویی و خانواده قرار گرفته، عشق است. با وجود این که ، عشق بین زن و مرد در طول سالهای متمادی الهام بخش هنر و ادبیات بوده است، روانشناسان اجتماعی توجه به این موضوع را کمتر از نیم قرن است که آغاز کرده اند. هیجان عشق برای بقای انسان مهم است، در واقع  افراد به خاطر عشق با هم ازدواج می کنند و به خاطر پایان یافتن آن از هم جدا می شوند. علی رغم این باور که ازدواج همیشگی است، حدود 67 درصد ازدواجها با طلاق پایان می یابند (مارتین و بومپاس[28]، 1989).

از نظر اکثر زنان و مردان عشق برای ازدواج امری ضروری است. ماس و اسکوبل[29] (1993) عقیده دارند که میزان محبتی که افراد در زندگی خود تجربه می کنند بستگی به رشد اجتماعی، سازگاری شخصی و سلامت جسمی دارد و عشق نقش کاربردی در لذت بردن و رضایت از زندگی زناشویی دارد. در واقع عشق به همسر زیر بنای رضایت از زندگی را تشکیل می دهد و رضایت زناشویی یک ارزیابی کلی از رابطه زناشویی یا رابطه عاشقانه کنونی فرد است (عدالتی، و ردزوان[30]، 2010).

نتایج به دست آمده از پژوهشهای انجام شده در این زمینه نشان داده اند که عشق رابطه مستحکمی با رضایت زناشویی دارد و یکی از عوامل بسیار مهم در دستیابی به رضایت زناشویی عشق است. تحقیقات نشان می دهد که در غرب عشق رمانتیک بخش مهمی از ازدواج محسوب می شود. بسیاری از افراد عشق رمانتیک را به عنوان پایه ای برای زناشویی در نظر می گیرند و به طور فزاینده ای عشق رمانتیک و ازدواج به عنوان منبعی برای ابراز تشفی خود در نظر گرفته می شود (دیون و دیون[31]، 1991). عشق رمانتیک به معنای تاکید شدید، ارزش دهی مفرط و میل بالا برای یکی شدن با فردی است که شخص حس می کند به او تعلق دارد، اما این حس فاقد اجبار است (هندریک و هندریک[32] ،1992). همچنین مطالعاتی که  نشان داده اند که شیوع نسبی سه سبک دلبستگی در بزرگسالی تقریبا شبیه به کودکی است، بیان داشته اند که بزرگسالان دارای هر یک از سه نوع سبک دلبستگی، تجارب عشقی متفاوتی دارند. (هازان و شاور[33]، 1987).

 درباره ماهیت روان شناختی عشق و ترکیبات آن، دیدگاههای گوناگونی ارائه شده است، هندریک، ‌هندریک و دیک (1998) هفت الگوی عشق را شرح می دهند. مزلو[34] (1978) عقیده دارد که عشق حاصل ارضای نیازهای متقابل است. گلاسر[35] (1998، 2000) عقیده دارد عشق فرایندی است که خود زوج ها به وجود می آورند. تا زمانی که زوج ها هر دو خود را  متعهد به ادامه رابطه بدانند و دارای این اعتقاد باشند که عشق چیزی است که خودشان انتخاب کرده اند، رابطه عاشقانه ادامه خواهد یافت.

یکی از پرکاربردترین نظریه ها و بیشترین پژوهشها در زمینه عشق متعلق به اشترنبرگ (1986) است. وی در نظریه خود به عشق را دارای سه مولفه کلی که می توانند اضلاع یک مثلث را تشکیل دهند می داند که عبارتند از: مولفه صمیمیت[36] که احساس نزدیکی، برقراری ارتباط متقابل و دلبستگی در رابطه را شامل می شود، مولفه شور و اشتیاق[37] که مبتنی بر انگیزش های جنسی و جذابیت جسمانی است، و مولفه تعهد- تصمیم[38] که در کوتاه مدت به شکل تصمیم برای برقراری رابطه و در طولانی مدت به شکل تعهد و احساس مسئولیت برای حفط و ادامه رابطه تعریف می شود. استرنبرگ معتقد است که سه مولفه عشق به ندرت در یک فرد به شکل برابر تجلی می یابد و میزان وجود هر یک از مولفه ها در روابط عاشقانه متفاوت است.

در همین راستا،‌ فرحبخش و شفیع آبادی (1385) در بررسی ابعاد عشق ورزی در چهار گروه زوج های در مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزنددر یافتند که ،بین نمره کل عشق ورزی و ابعاد آن در مراحل مختلف تحول زندگی زناشویی تفاوت وجود دارد. به عبارت دیگر سیر کلی عشق ورزی در آغاز ازدواج بالاست، سپس کاهش می یابد و مجددا در سالهای بعدی ازدواج کمی افزایش می یابد. همچنین، سیر این تحول در زن و مرد متفاوت است. بدین ترتیب که مردان در مقایسه با زنان زندگی زناشویی را با عشق شدیدتری شروع می کنند، اما زنان این عشق را در طول زندگی بیشتر حفظ می کنند. زنان زندگی زناشویی را با صمیمیت بیشتری شروع می کنند، قبل از فرزند دار شدن این صمیمیت کاهش می یابد و در دوره فرزند پروری مجددا بالا می رود ، در واقع صمیمیت در زنان یک سیرU  شکل را طی می کند در حالیکه در مردان صمیمیت تقریبا سیر نزولی دارد. شور و اشتیاق زنان در مرحله نامزدی بالاتر از مردان است، اما از دوره عقد به بعد در مقایسه با مردان سیر نزولی بیشتری دارد. شورور استیاق مردان در اغاز ازدواج بیشتر از زنان است ولی در مراحل بعدی ازدواج در زنان بالاتر از مردان است. زن و مرد عشق را با سطح یکسانی از تعهد آغاز می کنند و در زنان بعد از ازدواج و تولد فرزندان نسبت به مردان به شدت افزایش می یابد. در حالیکه در مردان بعد از دوران عقد تقریبا ثابت می ماند. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که عشق ورزی در زنان در مقایسه با مردان از ثبات بیشتری برخوردار است. همچنین بین عشق ورزی در زنان و مردان همبستگی مثبت و معنادار وجود دارد، یعنی هر قدر احساس عشق ورزی در زنان یا مردان افز ایش یابد ، عشق ورزی در همسر وی نیز افزایش خواهد یافت. حداکثر ضریب همبستگی مشاهده شده در ابعاد عشق ورزی بین زنان و مردان در بعد صمیمیت بود.

در این رابطه، نوسکو، تیئو، لاوفورد و پرات[39] (2011) در یک پژوهش طولی، یک ارزیابی کمی و کیفی از همبستگی های بین روابط والد-کودک، سبکهای دلبستگی بزرگسالی، کیفیت روابط عاشقانه در 100 آزمودنی در سنین 17 سالگی تا  26 سالگی پرداختند. نتایج نشان داد که افرادی که در 17 سالگی سبک دلبستگی بیشتر ایمن (و کمتر اجتنابی )را نشان داده بودند، در 26 سالگی ضمن حفظ این سبک دلبستگی، از یک عشق واقعی در روابط خود سخن گفتند. رضا زاده (1387) در پژوهش خود در خصوص رابطه بین سبکها دلبستگی و مولفه های عشق دریافت که سبک های دلبستگی ایمن و ناایمن اجتنابی بطور معنا داری میتوانند میزان صمیمیت در عشق را پیش بینی کنند وسبک های دلبستگی نا ایمن اجتنابی و مضطرب-دوسوگرا میتوانند بطور معناداری شوریدگی در عشق را پیش بینی کنند و بالاخره سبک های دلبستگی ایمن وناایمن اجتنابی به طور معناداری می توانند میزان تصمیم-تعهد در عشق را مشخص نمایند. نوریس، لامبرت، دی وال، و فینچهام [40](2012) در پژوهشی که بر روی افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی انجام دادند دریافتند که این افراد دارای نگاهی مادی به روابط خود هستند و احساس تنهایی در این میان نقش واسطه ای بر عهده دارد. بنایراین با این یافته نتیجه گرفته می شود که افراد دارای سبک دلبستگی اضطرابی عشق را خریدو فروش می کنند، ‌به عبارت دیگر در برقرای روابط عاظقانه واقعی موفق عمل نمی کنند. حفاظی طرقبه، فیروز آبادی و حق شناس (1385) در بررسی ارتباط بین مولفه های عشق ورزی و رضایت مندی زناشویی دریافتند که هر سه مولفه صمیمیت، شور و اشتیاق و تعهد با رضایتمندی زناشویی همبستگی مثبت دارند و قادر به پیش بینی آن هستند. جزء صمیمیت هم در مردان و هم در زنان بالاترین همبستگی را نشان می دهد. هر سه مولفه  عشق و رضایتمندی زناشویی کل با سالهای تاهل و سن همبستگی منفی و معنادار نشان دادند. بیشترین همبستگی منفی بین شورو اشتیاق با سن، و کمترین همبستگی منفی بین صمیمیت با سال های تاهل مشاهده شد. در پژوهش وونگ پاکاران، وونگ پاکاران و ودینگ[41] (2012) سبک دلبستگی اجتنابی و اضطرابی در مردان بیشتر از زنان دیده  شد که به بیان آنها این یافته با نتایج سایر پژوهش های صورت گرفته در این خصوص  بر روی افراد آسیایی  مطابقت دارد.

با توجه به آنچه که گفته شد، مشخص می شود که بررسی مولفه های عشق و رضایتندی زناشویی در سبکهای دلبستگی مختلف چندان مورد توجه قرا نگرفته و پژوهشهای کاملا اختصاصی در این خصوص به ویژه با در نظر گرفتن جنسیت زیاد به چشم نمی خورد. ضمن این که نتایج به دست آمده از پژوهشهای موجود همخوانی چندانی با یکدیگر ندارند.. به همین دلیل در این پژوهش به بررسی متغیرهای فوق الذکر در سه نوع سبک دلبستگی ایمن، اضطرابی و اجتنابی با توجه به جنسیت پرداخته شده است تا به سئوالات زیر پاسخ داده شود:

  • آیا انواع سبکهای دلبستگی در مولفه های عشق ورزی با یکدیگر تفاوت دارند؟
  • آيا انواع سبکهای دلبستگی در رضایتمندی زناشویی با یکدیگر تفاوت دارند؟
  • آیا متغیر جنسیت در تفاوتهای مطرح شده در پرسشهای شماره 1 و2 تاثیر گذار است؟

روش

این تحقیق از لحاظ هدف یک پژوهش بنیادی و از لحاظ روش یک تحقیق مقطعی- مقایسه ای است. بدین منظور، به روش نمونه گیری  در دسترس از بین افراد متاهل شهر یزدتعداد 120 نفر (60 زوج) انتخاب شده و پرسشنامه های پژوهش را تکمیل کردند. داده های به دست آمده از پرسشنامه ها  با روشهای آماری تحلیل واریانس دو طرفه چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت .

ابزار پژوهش

مقیاس سبکهای دلبستگی بزرگسالان (تجدید نظر شده)[42]:

این مقیاس ابتدا در سال 1990 توسط کالینز و رید تهیه شد و توسط کالینز در سال 1996 مورد بازنگری قرار گرفت. دارای 18 عبارت است که پاسخ دهندگان در یک مقیاس لیکرت 5 در جه ای میزان موافقت یا مخالفت خود با هر یک از عبارات را بیان می کنند. این پرسشنامه دارای سه زیر مقیاس است: وابستگی که میزان اطمینان و تکیه کردن به آزمودنی به دیگران را نشان می دهد، نزدیکی که میزان صمیمیت و نزدیکی عاطفی آزمودنی با دیگران را می سنجد، و اضطراب که میزان نگرانی فرد از طرد شدن را مورد ارزیابی قرار می دهد. آزمودنی ها بر اساس نتایج به دست آمده در یکی از سه گروه دارای سبک دلبستگی ایمن، اضطرابی و اجتنابی قرار می گیرند.  ضریب پایایی بازآزمایی این آزمون برای هر یک از سه زیر مقیاس نزدیکی، وابستگی و اضطراب به ترتیب 68/0، 71/0، و 52/0 گزارش شده است. کالینز و رید (1990) نشان دادند که زیر مقیاس های نزدیک بودن  ، وابستگی ، اضطراب در فاصله زمانی دو ماه و حتی هشت ماه پایدار ماندند. با توجه به این که ضریب آلفای کرونباخ در تمامی موارد مساوی یا بزرگتر از 80/0 است، میزان قابلیت اعتماد به دست آمده بالاست.در ایران نیز میزان قابلیت اعتماد با استفاده از روش باز آزمایی به صورت همبستگی بین دو اجرا بر روی نمونه ای با حجم 100 نفر آزمودنی به فاصله یک ماه نشان داد که تفاوت بین دو اجرای مقیاس ها معنادار نبوده و این ازمون در سطح 95/0 قابل اعتماد است. همبستگی بین نتایج دو اجرا نشان داد که زیر مقیاس نزدیک بودن قابل اعتمادترین (75/0)، زیر مقیاس اضطراب در مرحله بعد (57/0)، و زیر مقیاس وابستگی کمترین قابلیت اعتماد(28/0) را دارد. ضریب آلفای کرونباخ برای این زیر مقیاسها به ترتیب 74/0، 28/0 و  52/0 بود که نتایج حاصل از بازآزمایی را تائید کرد (حمیدی، 1386).

مقیاس سه گانه اشترنبرگ برای عشق[43]:

این پرسشنامه 45 سوالی سه جزءصمیمیت، شور واشتیاق وتعهد/ تصمیم را هرکدام با 15 سوال مورد سنجش قرار می دهد. آزمودنی ها به هر سوال نمر های بین 1 به معنای به هیچ وجه و 9 به معنای بسیار زیاد می دهند. نمرات بالاتر به معنای صمیمیت، شور و اشتیاق و یا تعهد بیش تر می باشد. نتایج پژوهش هایی که از این مقیاس استفاده کرده اند، نشان می دهد این مقیاس به عنوان ابزاری روا و پایا در فرهنگ های مختلف کاربرد دارد( لمی و هال، 2002؛  جی جائو، 2001؛ اشترنبرگ، 1997؛ لمیاکس و هال، 2000). برای تعیین روایی و پایایی فرم فارسی این مقیاس حفاظی طرقبه و همکاران (1385) ابتدا با استفاده از نظرات متخصصین روان پزشک و روان شناس بالینی و اساتید زبان انگلیسی که همگی عضو هیأت علمی دانشگاه بودند، روایی محتوایی[44] این مقیاس و  ترجمه آن مورد تایید قرار گرفت و سپس با روش بازآزمایی[45] بر روی 30 نمونه از گروه مورد مطالعه با فاصله یکماه، پایایی آزمون مورد تایید قرار گرفت که ضریب همبستگی پیرسون بین نمرات بخش اول و دوم سه جزءصمیمیت، شور و اشتیاق وتعهد وتصمیم به ترتیب 903/0، 93/0 و 80/0 بود.

 پرسشنامه انریچ[46]

پرسشنامه رضایتمندی زناشویی یک ابزار 115 سوالی است که که توسط اولسون، فرنیز و دراکمن[47] (1987) بوجود امدو  برای سنجش سطح رضایتمندی در رابطه زناشویی به کار می رود. پرسشنامه انریچ از 14 خرده مقیاس تشکیل شده است که مقیاس اول 5 سوال و سایر مقیاس ها هر کدام 10 سوال دارد. روایی و پایایی پرسشنامه انریچ در پژوهش های متعدد خارج از ایران مورد تایید قرار گرفته است (اسرار، 1383). درایران نیز تحقیقات نشان داده اند که مقیاس انریچ و ترجمه فارسی آن از روایی و پایایی لازم برخوردار است (مرادی، 1380، ثنایی1381،  حق شناس،‌1383؛ به نقل از اسرار، 1383). در فرم 115 سوالی این مقیاس که در ایران اجرا شده است، برای هر یک از سوال های پرسشنامه پنج گزینه منظور شده است. این گزینه ها عبارتند از خیلی زیاد، متوسط، کم و هیچ وقت. به جز سوالات 96 تا 105 که برای آنها گزینه های همیشه، اغلب اوقات، نمی دانم، خیلی کم و هیچ وقت انتخاب شده است. نمره گذاری سوال ها به صورت0،1،2،3،4   ازنوع مقیاس لیکرت است. نمره ی بالا نشانه ی رضایتمندی بیش تر است(اسرار، 1383).

یافته ها

در جدول شماره 1 مقادیر توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش نشان داده شده است.

جدول 1- مقادیر توصیفی مربوط به متغیرهای پژوهش

‌n= 120

متغیر

 

سبک ایمن

سبک اضطرابی

سبک اجتنابی

جنس

میانگین

انحراف استاندارد

میانگین

انحراف استاندارد

میانگین

انحراف استاندارد

صمیمت

مرد

052/7

312/0

624/6

348/0

117/8

870/0

زن

785/7

312/0

605/6

341/0

800/5

004/1

شور و اشتیاق

مرد

353/6

373/ 0

453/6

425/0

383/6

038/1

زن

135/7

373/0

905/5

407/0

844/3

198/1

تعهد

مرد

544/7

61/1

835/7

363/0

783/8

839/0

زن

232/8

301/0

277/7

329/0

333/6

969/0

رضایت زناشویی

مرد

452/ 131

264/3

120/136

635/3

14/134

28/11

زن

194/137

264/3

885/138

565/3

500/129

088/9

 

 

در جدول 2 نتایج آزمون تحلیل واریانس دوطرفه چندمتغیری (مانووا) برای سه سبک دلبستگی و دوجنس آورده شده است.

 

 

 

جدول 2: آزمون مانووا دو طرفه جهت بررسی مولفه های عشق و رضایت زناشویی در سه سبک دلبستگی و دو جنس

متغیر مستقل

متغیر وابسته

مجموع مجذورات

درجه آزادی

میانگین مربعات

F

سطح معنی­داری

سبک دلبستگی

 

صمیمیت

133/18

2

066/9

997/2

05/0

شور

154/21

2

577/10

000/3

051/0

تعهد

300/3

2

650/1

588/0

558/0

رضایت زناشویی

249/287

2

715/143

435/0

648/0

جنس

صمیمیت

534/3

1

534/3

168/1

282/0

شور

311/7

1

311/7

697/1

195/0

تعهد

408/7

1

408/7

630/2

108/0

رضایت زناشویی

9744/5

1

974/514

559/1

214/0

سبک * جنس

صمیمیت

832/15

2

916/7

899/2

05/0

شور

357/24

2

179/12

998/2

05/0

 

تعهد

581/21

2

791/10

831/3

025/0

رضایت زناشویی

921/128

2

461/64

19554/0

823/0

همانطور که در جدول فوق مشاهده می­شود، بررسی مولفه سبک دلبستگی نشان می دهد سبکهای دلبستگی در مولفه های صمیمت و شور، تفاوت معنادار درسطح 05/0P< دارند. آزمون تعقیبی و مراجعه به مقادیر میانگینها روشن ساخت که این تفاوت به علت بالاتر بودن مولفه صمیمیت در سبک دلبستگی ایمن در مقایسه با سبک اضطرابی،  و بالاتر بودن مولفه شور و اشتیاق در سبک ایمن در مقایسه با سبک اجتنابی است . اما بررسی مولفه جنس نشان می دهد که دو جنس در هیچ یک از متغیرهای صمیمت، شور، تعهد و رضایت زناشویی تفاوت معناداری در سطح 05/0P< با یکدیگر ندارند. معنادار بودن اثرات تعاملی سبک دلبستگی- جنس مشخص می سازد که دو متغیر سبک دلبستگی و جنس تاثیر معناداری در سطح 05/0P< در مولفه های صمیمیت، شور و تعهد بر یکدیگر دارند. به طوری که مراجعه به مقادیر میانگینها روشن می سازد، در سبک دلبستگی ایمن و اضطرابی در تمامی مولفه های صمیمت، شور و تعهد مردها نمره بالاتری از زنها به دست آورده اند و در سبک دلبستگی اجتنابی مردها فقط در مولفه صمیمیت نمره بالاتر از زنها کسب کرده اند.

 

بحث و نتیجه گیری

در پژوهش حاضر مشخص شد که صمیمیت در افراد دارای سبک دلبستگی ایمن به طور معنادار صمیمت بیشتری از افراد دارای سبک اضطرابی دارند اما با افراد دارای سبک اجتنابی تفاوتی ندارند، علاوه بر این، افراد ایمن  شور و اشتیاق بیشتری از افراد دارای سبک دلبستگی اجتنابی، اما در این خصوص با افراد دارای سبک اضطرابی تفاوتی ندارند.  دارند. قسمت اول این یافته، در خصوص بالاتر بودن صمیمیت در سبک ایمن نسبت به سبک اضطرابی و عدم تفات آن با سبک اجتنابی با پژوهش رضا زاده (1387) که در آن سبک ایمن و اجتنابی صمیمیت بیشتری از سبک اضطرابی داشتند و آن را پیش بینی کردند همخوان و در قسمت دوم مبنی بر بالاتربودن شور و اشتیاق در سبک ایمن نسبت به سبک اجتنابی با رضازاده (1387) ناهمخوان است. در این پژوهش دو سبک نا ایمن اجتنابی و اضطرابی شور ور اشتیاق بیشتری از سبک ایمن داشتند و آن را به صورت مثبت پیش بینی کردند. همچنین این نتیجه ی پژوهش حاضر با مطالعات صورت گرفته در این زمینه (رمشارد[48]، 1998 و چندلر[49] ،1995؛‌ به نقل از رضا زاده، 1387) که بیان داشته اند افراد ناایمن اجتنابی و اضطرابی برای رسیدن به عزت نفس، پیوند جویی وحتی خود شکوفایی و غلبه بر آشفتگی روانی-فیزیولوژیکی تمایل به برقرای حالات عاشقانه، کشش فیزیکی و وصال جنسی دارند و شوریدگی بیشتری در عشق ورزی نشان می دهند، در خصوص افراد اجتنابی همخوان و در خصوص افراد اضطرابی ناهمخوان است. همینطور با این بیانات (میکو لیسنر و فلورین[50]،1999 و سیتول و کلارک[51]،1995؛‌به نقل از رضا زاده، 1387) که گفته اند افراد اجتنابی ممکن است علاقه مند به روابط عاطفی باشند اما در عین حال از این نوع روابط نا راضی هستند و تمایلی به برقراری روابط صمیمی دراز مدت ندارند نیز ناهمخوان است.

علاوه بر این،‌ نتیجه به دست آمده در خصوص عدم وجود تفاوت در تعهد سه سبک در پژوهش حاضر نیز با پژوهشهای رضازاده (1387)  که دریافت که دو سبک ایمن و اجتنابی تعهد بیشتری در مقایسه با سبک اضطرابی دارند و آن را به شکل مثبت پیش بینی می نمایند و پژوهش های مونتولیو، میگوئل ودمارتیز[52](2005؛ به نقل از رضا زاده،‌1387) و پیستول و وکچرو[53](1999؛ ‌به نقل از رضازاده، 1387) که نشان دادند تعهد سبک دلبستگی ایمن ،از دو سبک دیگر بیشتر بوده و آن را پیش بینی می کند ناهمخوان است. ضمن این که یافته ی فوق را می توان با پژوهش نوسکو و همکاران (2011) مبنی بر بالاتر بودن عشق و مولفه های آن در سبک دلبستگی ایمن در مقایسه با سبک اجتنابی،‌ و نوریس و همکاران (2012) مینی بر پایین تر بودن عشق در سبک اضطرابی همخوان دانست.

یکی دیگر از یافته های پژوهش پیش رو این بود که بین سبکهای دلبستگی از لحاظ رضایت زناشویی تفاوتی مشاهده نشد. این یافته پژوهش حاضر با نتایج حاصل ازپژوهش  عیدی و خانجانی (1385) مبنی بر این که بین سبک های مختلف دلبستگی از لحاظ میزان رضایت زناشویی تفاوت وجود دارد، پژوهش  شاکر و همکاران (2010) مبنی بربالاتر بودن رضایت زناشویی در سبک  اضطرابی و پایین تر بودن آن در سبک اجتنابی و در بین این دو قرار داشتن برای سبک ایمن و همچنین پژوهش اوزمن و آتیک (2010) مبنی بر بالاتر بودن رضایت زناشویی در سبک های دلبستگی ایمن و دو سوگرا در مقایسه با سبک اجتنابی، و پژو هشهای بشارت (1380)؛  بشارت، شریفی وایروانی (1380)؛ اصغری نژاد و دانش (1384) که همگی بیانگر این مطلب هستند که افراد با سبک دلبستگی ایمن از مشکلات زناشویی و مشکلات بین شخصی کمتر نسبت به افراد واجد سبک دلبستگی اجتنابی و دوسوگرا برخوردار هستند، ناهمخوان است.

از طرف دیگر در این پژوهش مشخص شد که بین مردان و زنان در هیچ یک از متغیرهای صمیمیت،‌ شور واشتیاق، تعهد و رضایت زناشویی تفاوت وجود ندارد. این یافته با نتایج حاصل از تحقیقات اوتو (2011)‌، رجایی و همکاران (1386) مبنی بر عدم وجود تفاوت در رضایت زناشویی زنان و مردان همخوان وبا پژوهش اوزمن و آتیک (2010)، عیدی و خانجانی (1384)  مبنی بر بالاتر بودن رضایت زناشویی مردان و همچنین قسمتی از پژوهش اوتو (2011) مینی بر تاثیر گذار بودن جنسیت بر رضایتمندی زناشویی از طریق تعامل با سبکهای دلبستگی، و همچنین پژوهش فرحبخش و شفیع آبادی (1385) مبنی بر وجود تفاوت بین زنان ومردان در عشق،‌ صمیمت، شور و تعهد، و پژوهش حفاظی (1385) مبنی بر بالاتر بودن صمیمت در مردان ‌ناهمخوان است.

آخرین یافته پژوهش پیش رو در خصوص تعامل سبکهای دلبستگی با جنسیت نشان داد  که مردهای دارای سبک دلبستگی ایمن و اضطرابی از زنهای دارای این سبکها صمیمی تر، ‌با شورو اشتیاق تر و متعهد هستند. همچنین مردان  دارای سبک دلبستگی اجتنابی صمیمی تر از زنان دارای این سبک هستند. با وجو د این تفاوت ها در مولفه های عشق، هیچ تفاوتی در بین زنان و مردان هیچکدام از سبکهای دلبستگی در خصوص رضایت زناشویی مشاهده نشد. این یافته های به دست آمده با پژوهشهای اوزمن و آتیک (2010) مبنی بر این که سبک دلبستگی اجتنابی و جنسیت پیش بینی کننده سازگاری زناشویی هستند و نیز این که رضایت مندی زناشویی زنان دارای سبک اجتنابی پایین تر است ،‌ و همچنین پژوهش عیدی و خانجانی (1385) مبنی بر این که افراد ایمن چه مرد و چه زن، رضایت زناشویی بالاتری نسبت به سبک های دیگر دارند، ناهمخوان است اما با  پژوهش حفاظی و همکاران (1385) مبنی بر بالاتر بودن صمیمت در مردان  همخوان است (زیرا صمیمت در مردان تمام سبکهای دلبستگی از زنان آن سبکها بالاتر بود).

با نگاهی کلی بر نتایج حاصل از این پژوهش و پژوهشهای پیشین به خوبی در می یابیم که در خصوص بررسی متغیرهای فوق چه در قالب بررسی رابطه و چه در مقایسه، نتایچ کاملا متفاوت هستند و  به ندرت می توان نتایج مشابه یکدیگر مشاهده کرد. بنابراین به نظر می رسد که در این خصوص عوامل دیگری دست اندر کار هستند که نقش آنها در تعیین میزان صمیمت، شورو اشتیاق، تعهد و رضایت  زناشویی زوجین از نقش سبک دلبستگی مهم تر و تاثیر گذارتر است که از آن میان می توان به فرهنگ حاکم بر منطقه سکونت زوجین تحت بررسی مثل نگرش و شناخت آنها نسبت به عشق و لزوم آن در زندگی زناشویی، انتظارات آنها از ازدواج و زندگی زناشویی، تعریف آنها از رضایت زناشویی، اهمیت آنها به مادیات در زندگی، و همچنین متغیرهای جمعیت شناختی آنها مثل مدت تاهل، سطح تحصیلات، داشتن و نداشتن فرزند و تعداد آنها، میزان درآمد خانواده ، نوع شغل، هسته ای یا گسترده بودن خانواده و.....اشاره نمود که لازم است به منظور روشن شدن موضوع در پژوهشهای بعدی مورد توجه دقیق قرار گیرند. علاوه بر این محدود بودن جامعه پژوهش به متاهلین شهر یزد و محدود بودن حجم نمونه از محدودیت های پژوهش حاضر محسوب می گردد که در این راستا پیشنهاد می شود،‌  پژوهشهای آتی،  به منظور مقایسه و تعمیم پذیری نتایج،  بر روی شهرهای دیگر با گروه نمونه بزرگتر صورت پذیرند.

منابع

اسرار،‌ صدیقه (1383). بررسی روایی و پایایی مقیاس رضایتمندی زوجی (انریچ) در گروهی از زوجین متقاضی طلاق در شهر شیراز. پایان نامه کارشناسی ارشد رواشناسی، دانشگاه آزاد اسلامس واحد ارسنجان.

اصغری نژاد، محمد،و دانش، عصمت (1384). رابطه سبکهای دلبستگی با میزان شادکامی و توافق در مسائل زناشویی در داشنجویان زن متاهل دانشگاه. مجله تازه ها و پژو هشهای مشاوره 14(4)، 90-69. 

بشارت، محمد علی، شریفی، ماندانا، و ایروانی، محمود (1380). بررسی رابطه سبکهای دلبستگی و مکانیسم های دفاعی. مجله روانشناسی ، 19 (3)،  289-277.

بشارت، محمود(1380). بررسی رابطه سبکای دلبستگی با مشکلات زناشویی در زوجین نابارور. فصلنامه تازه های روان درمانی، 120 و19، 56-55.

حفاظی طرقبه، میترا، فیروز آبادی، علی، حق شناس، حسن (1385). بررسی رابطه بین اجزاء عشق و رضایتمندی زوجی. مجله دانشگاه علوم پزشکی مازندران، 16(54)، 109-99.

حمیدی فریده (1386). بررسی رابطه سبک های دلبستگی با رضایتمندی زناشویی در دانشجویان متاهل دبیری. فصلنامه خانواده پژوهی، 9، 453-443.

رجایی، علیرضا، نیری، مهدی، و صداقتی، شیرین (1386). سبکهای مختلف دلبستگی و رضایتمندی زناشویی. فصلنامه روانشناسان ایرانی ، 3 (12)، 356-347.

رضازاده، معصومه(1387). تبیین ابعاد عشق ورزی براساس سبک های دلبستگی درزنان ومردان متاهل منطقه 15شهرتهران .پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی.

عیدی، رقیه، خانجانی، زینب (1385). بررسی رضایت زناشویی در سبک های مختلف دلبستگی. فصلنامه علمی پژوهشی روان شناسی دانشگاه تبریز، 1(2و3)، 191- 165.

فرحبخش، کیومرث، و شفیع آبادی، عبداله (1385). ابعاد عشق ورزی بر اساس نظریه سه بعدی عشق در چهار گروه زوج های رد مرحله نامزدی، عقد، ازدواج و دارای فرزند. دانش وپژوهش در روان شناسی، 30، 20-1.

 

Alton, M. & Terzi, S. (2010). How does attachment styles relate to ntimate relationship to aggravate the depressive symptoms? Procedia Social and Behavioral Sciences, 2 , 1008–1015.

Bowlby, J. (1969). Attachment and Loss: Vol 1. Attachment. New York: Basic Books.

Bowlby, J.(1980). Attachment and Loss: Vol 3. Loss: Sadness and depression. New York: Basic Books.

Bretherton, I. (1991).  The roots and growing points of attachment theory. In C. M. Parkes, J. S. Hinde, & P. Marris (Eds.). Attachment across the life cycle. London: Tavistock/Routledge.

Colin, V. L. (1996 ) . Human attachment the Mc Gran-Hill companies, Inc.

Collins, N. L., & Read, s. J. (1990). Adult ataachment, working models, and relationship quality in dating couples. Journal of Personality and Social Psychology, 58, 644 - 663.

Divon, K.L. & Divon, K.K. (1991). Psychological individualism and romantic love. Journal of Social Behavior and personality, 6, 11-33.

Edalati, A. & Redzuaun, M. (2010). perception of Women towards Family values and Their Marital Satis Faction. Journal of American Science ,6(4), 132-137.

Feeney, J. A. (1995). Adult attachment and relationship-centered anxiety: Responses to Physical and emotional distancing. In J.A. Simpson & W. S. Rholes (eds.),attachment theory and close relationships (pp. 189-218). New York: Guilford.

Fisher, T. D., & Mc Nulty, J. K. (2008). Neuroticism and marital satisfaction: The mediating role played by the sexual relationship. Journal of Family Psychology,22,112-122.

Ge, Gao. (2001) .Intimacy, passion and commitment in chinese and U.S American romantic relationship.International Journal of inter cultural relationship. 23: 322-342.

Glasser, W. (1998). Choice theory, A new psychology of personal freedom. New York: Harper Collin Publisher.

Glasser, W. (2000). Counseling with choice theory the new reality therapy. New York: Harper Collin Publisher.

Hazan, C. & Shaver, P. (1987). Romantic Love Conceptualized as an Attachment Process. Journal of Personality and Social Psychology, 52(3), 511-524.

Hendrick, C., Hendrick, S.S. & Dicke, A. (1998). The love attitudes scale: short form. Journal of Social and Personal Relationships, 15, 147-159.

Hendrick, S.S. & Hendrick, C. (1992).Romantic love. New bury park, CA: Sage.

Hill, E.M., Young, J.P., & Nord, J.L.(2001). Childhood adversity, attachment security, and adult relationships: A preliminary study. Etiology and sociobiology, 15, 323- 338 .

Hosseinkhanzadeh, A.A., & Niyazi, E. (2011). Investigate relationships between Religious orientation with publichealth and marital satisfaction among married students of Universityof Tehran. Procedia Social and Behavioral Sciences ,15 ,505–509.

Huber,C.H.,Navarro ,R.L., Womble,M.W., and Mumme,f.l.(2010), family Resilience and midlife Marital satisfaction.The family journal: Counseling and Therapy for Coples and families,33, 347-456 1-1.

Kirkpatrick, L.A. (1999). Attachment and religious representation and behavior. In J. Cassidy & P.R. Shaver (Eds), Handbook of Attachment. New York: Gilford Press.

Lemie R, Hale J.L. (2002). Cross-sectional analysis of intimacy, passion and commitent, the assumption of the triangular therory of love. Psychol Rep, 90: 109-14.

Lemieax R, Hale J.L. (2000). Intimacy, passion and commitment among married individuals: further testing of the triangular theory of love. Psychol Rep, 87: 94-8.

Main, M., Kaplan, N. & Cassidy, J. (1985). Security in infancy, childhood, and adulthood: A move to the level of representation. In I. Bretherton & Waters (Eds.). Growing points of attachment theory and research. Monograph of the society for research in child development, 209, 66-104.

Martin, T. C., & Bumpass, L. (1989). Recent trends in marital disruption. Demography, 26, 37-51.

Meyer, B., & Pilkonis, P. A. (2001). Attachment style. Psychotherapy, 38, 467- 472.

Moss, B. & Schoweble, E. (1993). Marriage and romantic relationship, defining intimacy in romantic relationship. Family relating Journal, 41, 31-37.

 Norris, J.I., . Lambert, N.M., DeWall, C.N., Fincham, F.D. (2012). Can’t buy me love? Anxious attachment and materialistic values. Personality and Individual Difference, 53(5), 666-669.

Nosko, A., Tieu, T-T., Lawford, H. & Pratt, M.W. (2011). How Do I Love Thee? Let Me Count the Ways: Parenting During Adolescence, Attachment Styles, and Romantic Narratives in Emerging Adulthood. Developmental Psychology , 47 (3), 645-657.

Olson, D. H., Fournier, D. G. & Druckman, J. M. (1987). Counselor’s manual for Prepare/Enrich. (Revised  Ed.). Minneapolis, MN: PREPARE/ENRICH, Inc.

Ottu, I.F. A. (2011). Predicting  marital satisfaction  from the attachment styles  and gender of  a culturally and religiously homogenous population. Gender & Behaviour, 9(1), 1-10.

Ozmen, O. & Atik, G. (2010). Attachment styles and marital adjustment of Turkish married individuals. Procedia Social and Behavioral Sciences, 5 ,367–371.

Posada, G., Jacobs, A., Carbonell, O. A., Alzate, G., Bustmante, M. R., & Arenas, A. (1999). Maternal care and attachment security in ordinary and emergency contexts. Developmental Psychology, 35, 1379- 1388.

Robyn, A.P. & Evelyn, D.S. (1998). Attachment and marital adjustment. Changing families, challenging futures, 6th Austeralian Institute of Family studies conference Melborn.

Shaker, A., Heshmati, R. & Poor rahimi, M. (2010). Investigation of Marital adjustment in people with secure, preoccupied, dismissing and fearful attachment styles. Procedia Social and Behavioral Sciences, 5,1823–1826.

Simpson, J.A., Rboles, W.S. & Nelligan,G.S. (1998). Attachment theory and close relationship. New York: Guilford Press.

Steinberg, L. (2002). Adolescence. New York: McGraw- Hill.

Sternberg, R. J. (1997). Construct validity of a triangular love scale. European J Soc Psychol., 27: 313-335.

Sternberg, R.J. (1986). A triangular theory of love. Psychological review, 93: 119-135.

West, M.  & Sheldon- Keller, A.E. (1994). Patterns of relating. New York: Guilford.

Wongpakaran, T., Wongpakaran, N., & Wedding, D. (2012). Gender differences, attachment styles, self-esteem and romantic relationships in Thailand. International Journal of Intercultural Relations, 36(3), 409-417.

 

[1]. دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی و مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

[2]. کارشناسی ارشد روانشناسی عمومی دانشگاه پیام نور واحد تهران جنوب

[3]. دکترای روانشناسی عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران

[4] . Fisher & Mcnulty

[5] .Winch

[6] .Huber, Nav aro, Womile, Mumme

[7] .Simpson, Rboles, & Nelligan

[8] .Meyer & Pilkonis

[9] .Posada, Jacobs, Carbonell, Alzate, Bustmante, & Arenas

[10] .Bretherton

[11] .Main, Kaplan & Cassidy

[12] .West & Sheldon- Keller

[13] .Hazan & Shaver

[14] .Bowlby

[15] .Feeney

[16] .Hill, Young & Nord

[17] .Scharfe & Bartholomew

[18] .Bekovit

[19] .Wenifild

[20] .Steinberg

[21] .Kirkpatrick

[22] .Robyn & Evelyn

[23] .Feeney

[24] .Hill, Young & Nord

[25] .Alton & Terzi

[26] .Ozmen& Atik

[27] Ottu

[28] .Martin & Bumpass

[29].Moss & Schoweble

[30] .Redzuaun

[31] .Divon

[32]. Hendrick

[33] .Hazan & Shaver

[34] .Maslow

[35] .Glasser

[36] . intimacy

[37] . passion

[38] . descision/commitment

[39] . Nosko, Tieu, Lawford, & Pratt

[40] .Norris, Lambert, DeWall, & Finchham

[41] .Wongpakaran, Wedding

[42] .RASS

[43] . sternberg’s triangular love scale

 

[44] . content validity

[45] . Test-Re test

[46] .Enrich

[47] .Olson, Fournier, & Druckman

[48] . Ranshard

[49] . Chandler

[50] . Mikulhncer & Florian

[51] .Citole & Clark

[52] . Monteoliva, Miguel, & DeMartize

[53]. Pistole & Vocaturo

کلمات کلیدی

کلینیک آسا، آسا کلینیک، مرکز مشاوره آسا، کلینیک روان شناسی آسا، مرکز مشاوره،روان شناس، روان شناسی، روانشناسی، کلینیک،دکتر، بیتا آجیل چی، دکتر بیتا آجیل چی، دکتر بیتا آجیلچی، مرکز مشاوره در سعادت آباد، روان شناس در سعادت آباد، asa clinic، clinic asa،ravanshenasi،psychology

اطلاعات تماس:

  • آدرس : سعادت آباد، نرسیده به میدان کاج، کوچه میرحسینی، بعد از چهار راه علامه شمالی، جنب بانک سپه، پلاک 46، واحد 2
  • ایمیل :info@asaclinic.ir
  • تلفن 1 : 22066510
  • تلفن 2 : 22060960

 

 

ساعات پذیرش:

از شنبه تا 5 شنبه : ساعت 13 تا 20

سایت شما برای نمایش بهتر نیاز به استفاده از کوکی دارد Cookie policy. I accept cookies from this site.Agree